مقدمه
رژیم ضدبشری آخوندی در چند دهه گذشته در رویارویی با مردم و مقاومت ایران از هیچ جنایتی فروگذار نکرده و هر ابزاری را که میتوانسته برای ضربه زدن به شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بهمثابه تنها تهدید موجودیتش به خدمت گرفته است. از صدور فتواهای جنایتکارانه تا وحشیانهترین شکنجهها و اعدامهای دستهجمعی و قتلعام زندانیان سیاسی و عملیات تروریستی و جاسوسی و کارزار بلاوقفه شیطانسازی. یکی از طرحهایی که همواره در دستور کار رژیم بوده تلاش برای نفوذ به درون صفوف مجاهدین و مقاومت بوده است. نفوذ در سازمانهای انقلابی امر سابقهداری است و در زمان شاه نیز ما آنرا تجربه کردهایم اما این امر که با بود و نبود رژیم گره خورده در حاکمیت فاشیزم دینی ابعاد بسیار پیچیدهتر و گستردهتری به خود گرفته است.
وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران در سالهای گذشته تلاش زیادی برای نفوذ در ارتش آزادیبخش و صفوف مجاهدین داشتند و مزدوران زیادی را در همین راستا روانه عراق کردند. سرویسهای اطلاعاتی رژیم که میدانستند عوامل نفوذیشان قادر به بالا آمدن در سلسه مراتب مجاهدین نیستند، به آنها رهنمود میدادند که در اولین فرصت در هر مأموریتی که امکانش هست، همراهانتان را به رگبار ببندید و خودتان را به داخل ایران برسانید. شماری از مجاهدان و رزمندگان ارتش آزادیبخش از این طریق بهشهادت رسیدند. کتاب «کارتهای سوختهٔ وزارت اطلاعات آخوندی-گزارش مدیریت ضداطلاعات ارتش آزادیبخش درباره کشف و خنثی کردن طرحهای نفوذ وزارت اطلاعات» که در مرداد ۱۳۸۱ همراه با اسامی و اسناد و دستخطها در ۳۰۰ صفحه منتشر شده است، نمونهٔ بسیار گویا و مستندی در این خصوص است.
از این پیشتر نیز در اسفند ۱۳۷۶ مدیریت ضداطلاعات ارتش آزادیبخش کتاب «شکست یک توطئه-درباره کشف و خنثی کردن طرحهای نفوذ وزارت اطلاعات رژیم» را منتشر کرده بود که نقشه و کروکی خانههای امن مزدوران نفوذی را هم در تهران برملا میکرد.
یک رهنمود دیگر دستگاههای اطلاعاتی رژیم به نفوذیهایش این بود که اگر نتوانستید مجاهدین را بهقتل برسانید، بعد از مدتی از صفوف مجاهدین خارج شده و تحت عنوان ”ناراضی“ و یا ”عضو سابق مجاهدین“ به“افشاگری“ علیه مجاهدین بپردازید (نمونهٔ مزدور جمشید تفرشی در کتاب طرحها و توطئهها علیه مجاهدین-تاریخ انتشار زمستان ۱۳۷۹).
هم ساواک و هم اطلاعات آخوندی بسیاری از کاندیداهای خود را برای نفوذ در درون گروههای مخالف را از میان زندانیانی انتخاب میکردند که درهم شکسته بودند و با بازجویان و شکنجهگران همکاری میکردند. همچنین ساواک و اطلاعات آخوندها بسیاری اوقات مأموران ناشناخته خود را با صحنهسازی تحت عنوان مخالف زندانی میکردند و پس از پایان محکومیت نمایشی و آزادی، آنها را به صفوف مخالفان نفوذ میدادند.
برخی از نمونههای نفوذ چه در زمان شاه و چه در زمان آخوندها نمونههای پیچیده و طولانیمدت بوده که عامل نفوذی خدمات شایان توجهی به دشمن کرده است. مسعود بطحایی یکی از این نمونهها در زمان شاه است که ظاهراً یک زندانی خوش نام و مقاوم و مورد اعتماد همه زندانیان بود اما بعد از سقوط شاه و برملا شدن اسناد ساواک مشخص شد که او از ابتدای دستگیری به خدمت ساواک درآمده بود و به جاسوسی علیه زندانیان و کشف رابطه زندانیان با سازمانهای انقلابی در بیرون زندان مشغول بوده است. نمونه دیگر بهروز ذوفن است که داستانی جداگانه دارد.
مجموعه تحقیقی حاضر که توسط همکاران این کمیسیون و گروهی از زندانیان آزاد شده گردآوری و تدوین شده است، درباره یکی از مزدوران نفوذی در حکومت آخوندی در زیر دست جلاد اوین لاجوردی به نام ایرج مصداقی است. در آستانهٔ دادگاه دژخیم حمید نوری قسمتهایی از این مجموعه توسط زندانی سیاسی رضا شمیرانی (۱۳۶۰-۱۳۷۱) که خود در تدوین آن شرکت داشته برای مقامات سوئدی ارسال شده است.
همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت به تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ درباره ماجرای دژخیم بازداشت شده در سوئد بهدقت و با جزئیات و با نوار صدای رؤسای این دژخیم در تهران (آخوند مقیسهای و آخوند رازینی) فاش شده است وزارت اطلاعات مزدور ایرج مصداقی را به کار گرفت تا با سفیدسازی او به مصادره جنبش دادخواهی زندانیان قتلعام شده علیه جایگزین دمکراتیک (شورای ملی مقاومت ایران) بپردازد.
مجموعه تحقیقی حاضر هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که ایرج مصداقی اگر قبل از زندانش در ۱۳۶۰ در خدمت رژیم نبوده دست کم از اولین هفتههای زندان، با بازجویان و شکنجهگران همکاری فعال داشته و بهعنوان نوچهٔ لاجوردی قصاب اوین، خدمتگزاری میکرده است.
فصل اول این تحقیق اساساً برگرفته از خاطرات زندان اوست که از لابلای آن میتوان فهمید که او نه یک زندانی معمولی بلکه زندانی با ارتباط ویژه با شکنجهگران و بازجویان است، هر چند که با تردستی تلاش کرده است این وضعیت ویژه را عادی جلوه دهد و به شکلهای مختلف به توجیه آن بپردازد.
این فصل بهخوبی نشان میدهد که او نه تنها همواره از یک حاشیه امن در زندان برخوردار بوده بلکه ارتباطات دوستانهای با شقیترین دژخیمان داشته است. مهمتر اینکه او به دفعات تحت عنوان انتقال، به انفرادی بهخاطر تشکیلات بند یا بازجویی یا بهانههای دیگر از جمع زندانیان جدا شده است. روالی که به هیچوجه در مورد زندانیان مشابه او اعمال نمیشده است. امروز مشخص میشود که هدف از این غیبتها انجام مأموریتهای جنایتکارانه بوده که یکی از آنها تدوین کتاب «کارنامه سیاه» در خدمت لاجوردی است. این موضوع در فصل دیگری از همین مجموعه در شهادت هنرمند ارزنده میهنمان فریدون ژورک تشریح شده است. شهادت ژورک که خود در فاصله سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ زندان بوده است، درباره ارتباطات مصداقی با دار و دسته لاجوردی و دژخیمانی مانند فاضل و داوودآبادی از مزدوری طولانیمدت مصداقی رمزگشایی میکند.
هر چند دشمنی هیستریک مصداقی اساساً متوجه مقاومت و رهبری آن است اما اغلب جریانها و بسیاری افراد مخالف رژیم را هم به باد فحاشی و ناسزاگویی گرفته که در فصل دوم این مجموعه میزان کمی از آنها درج شده است.
در این مجموعه تحقیقی به محتوای اراجیف مصداقی نپرداخته ایم. این اراجیف شایان یک بررسی جداگانه است. البته یک نگاه به محتوای دعاوی او بهخوبی نشان میدهد که بدربردن رژیم از جنایتها (از قبیل کشتن و پوست کندن صورت مسعود دلیلی) یا لااقل تخفیف دادن جنایتهای رژیم مانند آمار شهیدان و دفاع تمام قد از اینکه روحانی و ظریف و وزارت اطلاعات در توطئه انفجار در گردهمایی مقاومت در ویلپنت پاریس نقش نداشته و حتی از آن اطلاع نداشتهاند و همچنین تبرئه مصرانه رژیم از قتل غلامرضا منصوری در رومانی در شمار مأموریتهای این مزدور است. کما اینکه خصومت با عفو بینالملل بهخصوص بعد از گزارش این سازمان بهمناسبت سیامین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی هیچ توجیهی جز اجرای دستورات وزارت اطلاعات ندارد.
کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران
فروردین ۱۴۰۰