کتاب «ایران، فراخوان برای عدالت – پرونده حسابرسی از ابراهیم رئیسی بهخاطر جنایت علیه بشریت» در یک مقدمه و ۶فصل به زبان انگلیسی توسط دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آمریکا منتشر شد.
این کتاب جنایات رئیسی و نقش او را در قتلعام سال۶۷ و اعدامهای قبل از آن و در سرکوب قیامهای سراسری مردم ایران از تیرماه ۷۸، تا سرکوب وحشیانه قیام مردم خوزستان در تیرماه ۱۴۰۰ با استناد به مدارک، گزارشات مستند و گواهی شاهدان عینی روشن میکند.
کتاب «ایران، فراخوان برای عدالت» همزمان با آغاز رسمی ریاست جمهوری جلاد۶۷، در یک کنفرانس مطبوعاتی در واشنگتن معرفی شد. این کتاب جامعه جهانی را به اتخاذ سیاست جدیدی در قبال رژیم ایران بهدنبال انتصاب رئیسی فرا میخواند. سیاستی که باید اهدافش حمایت از مبارزه و قیام سراسری مردم ایران برای سرنگونی این رژیم و محاکمه خامنهای و رئیسی به جرم نسلکشی و جنایت علیه بشریت باشد.
در چکیده یی که در شروع کتاب درج شده است خوانندگان با نحوه انتصاب رئیسی توسط خامنهای آشنا شده و کارنامه موجزی از جنایات رئیسی در قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی که اکثریت آنها از مجاهدین بودهاند را میخوانند. در این خلاصه تأکید شده است: «کتاب حاضر پرونده رئیسی برای قرار گرفتن در مقابل عدالت در یک دادگاه بینالمللی را میگشاید. مدارک انبوهی که نقش کلیدی رئیسی را در قتلعام سال۶۷ نشان میدهند توسط هفت گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد و سازمان عفو بینالملل مورد تأیید قرار گرفتهاند. فراخوان قرار دادن رئیسی در برابر عدالت از طرف بستگان قربانیان تا عموم مردم ایران، از سازمان ملل متحد تا سازمانهای حقوقبشری بینالمللی، از کنگره آمریکا تا رؤسای دولتهای اروپایی و پارلمانترهای برجسته از سراسر جهان به گوش میرسد». در پایان این چکیده آمده است: «ریاست جمهوری رئیسی باید بهطور نهایی و اجتنابناپذیری به دههها سیاست تعامل و مماشات غرب با این رژیم به سمت سیاستی تغییر دهد که مردم ایران را در اولویت قرار میدهد. همزمانی انتصاب او با جنبش اعتراضی جاری، یک پیام بسیار قوی دارد، جهان باید بیدرنگ حق مردم ایران را برای تعیین سرنوشت خود و برقراری یک جمهوری آزاد، دمکراتیک، غیراتمی، بر اساس جدایی دین از دولت بهرسمیت بشناسد.
مقدمه کتاب ضمن اشاره به ابعاد تحریم نمایش انتخابات میافزاید: «تحریم انتخابات آن روی دیگر سکه اعتراضات سراسری است که از سال۹۶ در جریان است... اخیراً در تیرماه سال جاری قیام مردم استان نفتخیز خوزستان و تهران تنها چند روز قبل از تحلیف رئیسی بهشکلی خشونتآمیز سرکوب شد... هر روز خون تازهیی از مردم ایران بهدست یک رژیم ضدبشری، فاسد و سرکوبگر بر زمین ریخته میشود... اگر جامعه جهانی در پایان دادن به نقض بیرحمانه حقوقبشر جدی است باید برای پایان دادن به مصونیت از قتلعام سال۶۷ گامهای مؤثری بردارد و اعدامهایی را که بهلحاظ کمیت با هیچ جای جهان برابری نمیکند متوقف سازد».
فصل اول کتاب با عنوان «رئیسی رسیدن یک افراطی به قدرت»: سابقه رئیسی را بعد از شروع حاکمیت آخوندی از سال۵۷ تا انتصابش به ریاستجمهوری رژیم آخوندی سال به سال دنبال میکند و نشان میدهد که او در همه جنایات رژیم و سرکوب مخالفان و بالاخص مجاهدین در تهران و بسیاری از شهرها شریک بوده و در همه این مناصب از حمایت کامل خمینی و بعد خامنهای برخوردار بوده است. مشارکت گسترده او در سرکوب مجاهدین بهویژه در قتلعام سال۶۷ مبنای گماشتن او به دهها منصب بالای سیاسی، قضایی و اقتصادی توسط خامنهای است.
قتلعام سال۶۷ نام فصل دوم کتاب «ایران فراخوان برای عدالت» است. این فصل که بخش قابل توجهی از کتاب را به خود اختصاص داده است با استناد به اسناد و مدارک، گواهی شاهدان، گزارشات مستند، گزارشات مجامع بینالمللی ازجمله گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد و سازمان عفو بینالملل، نامهها و نوار صوتی منتظری و اعترافات مهرهها و کارگزاران رژیم، شرح روشنگری از قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ بهدست میدهد و نقش رئیسی را در این جنایت بازگو میکند. در بخشی از این فصل آمده است:
«همچنان که خمینی در فتوایش مشخص کرده بود قتلعام اساساً بهقصد نابودی زندانیان مجاهد صورت گرفت... بر اساس گزارش شاهدان عینی کمیتههای مرگ احکام خود را در دادگاههای نمایشی چند دقیقهیی و تنها بر یک اساس صادر میکردند: زندانی وابستگی سازمانی خود را چگونه بیان میکند. آیا وابستگی سازمانی خود را «مجاهدین» اعلام میکند یا «منافقین». آنهایی که میگفتند «مجاهدین» اسمشان در ستون اعدام ثبت میشد و بهسرعت اعدام میشدند».
در بخش دیگری از این فصل تحت عنوان «کشتار مجاهدین بهدلائل سیاسی» آمده است: «اکثر سرکردگان رژیم که هنوز نیز در قدرت هستند، حمایت خود از قتلعام را بهوضوح و به شیوههای مختلف اعلام کردهاند».
فصل دوم این کتاب همچنین به نقش رئیسی در قتلعام سال۶۷ بهعنوان عضو کمیسیون ۴نفره مرگ در تهران میپردازد که در اجرا و نظارت بر اعدام هزاران تن از اعضا و هواداران مجاهدین خلق دست داشته است. رئیسی بارها به این نقش اعتراف و از آن دفاع کرده است و مدعی است که بهخاطر آن باید مورد تقدیر قرار گیرد. از جمله در روز ۱۸آذر سال۹۷ گفت: «قهرمان مبارزه با مجاهدین در این کشور خمینی بود. همه کسانی که در برابر مجاهدین در کشور ایستادند باید تشویق شوند».
اظهارات شاهدانی که با رئیسی بهعنوان عضوی از هیأت مرک روبر شده و یا او را بهعنوان دادستان رژیم در کرج و همدان دست در کار شکنجه و اعدام مجاهدین دیدهاند بههمراه فراخوانهایی از مجامع بینالمللی برای تحقیق در مورد قتلعام سال۶۷ پایانبخش فصل دوم کتاب «ایران فراخوان برای عدالت» است.
فصل سوم با عنوان سابقه طولانی در سرکوب و تروریسم نقش رئیسی را در سرکوب حرکتهای اعتراضی و قیامهای سراسری از سال۱۳۷۸ به این سو و اعمال مجازاتهای ضدانسانی علیه قربانیان این رژیم افشا میکند. همچنین نقش رئیسی در صدور ارتجاع و تروریسم و روابط تنگاتنگش با سرکردگان سپاه در این بخش تشریح شده است. عضویت رئیسی در هیأتامنای ستاد اجرایی فرمان خمینی و ریاست مؤسسه غارت موسوم به استان قدس بخشی از پرونده سیاه رئیسی در چپاول دارائیها و سرمایههای مردم ایران است.
در فصل چهارم گوشههایی از فراخوانهای بینالمللی برای محاکمه رئیسی بهخاطر جنایت علیه بشریت گردآوری شده است. فراخوانهایی از جانب اعضای سنا و مجلس نمایندگان آمریکا، گزارشگران ویژه حقوقبشر سازمان ملل متحد، عفو بینالملل و سایر سازمانهای مدافع حقوقبشر و شخصیتهای برجسته سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از کشورهای مختلف جهان. در مورد این مفهوم این فراخوانها آمده است: «فراخوانهای یکپارچه برای حسابرسی از رئیسی نشان میدهد که جهان اکنون رژیم را آنگونه که هست میبینید. یک نظام جنایتکار که یکی از وحشیترین جلادانش را برگزیده که چهره واقعی این نظام را نمایش دهد».
فصل پنجم با عنوان «رئیسجمهور و مجری (فرامین) خامنهای» به تشریح و تحلیل بحرانهایی میپردازد که خامنهای در محاصره آنها ناچار از قلع و قمع بیشازپیش باندهای درونی و انقباض کامل رژیم برای گماشتن رئیسی به ریاستجمهوری شد.
فصل ششم با عنوان «پیامدهای سیاست گذاری» را میتوان جمعبندی این کتاب دانست. در این فصل وضعیت رژیم آخوندی بعد از انتصاب رئیسی و سیاستهایی که باید توسط جامعه جهانی در رابطه با این رژیم اتخاذ شود تشریح شده است. در این بخش از جمله میخوانیم:
«ایران در آستانه یک تغییر اساسی است. رژیم آخوندها بهشکل فزایندهیی ضعیف میشود و در معرض تهدیدهایی قرار دارد همچون زنجیره قیامهای عمومی که از سال۹۶ استمرار دارند، فساد سیستماتیک، یک اقتصاد ورشکسته و یک جامعه انفجاری و رشد و گسترش کانونهای شورشی. خامنهای مصمم به انقباض و متمرکز کردن قدرت در دست کسانی است که بهطور کامل به او وفادارند. او ریاستجمهوری را به ابراهیم رئیسی یک قتلعامکننده قوه قضاییه را به سردژخیمی به نام اژهیی و قوه مقننه را به یک چماقدار به اسم قالیباف سپرده است... وجه مشترک هر سه نفر این است که همواره در صف مقدم کشتار و سرکوب مجاهدین بودهاند.
رژیم ایران فقط میتواند به ابزار اصلی قدرتش یعنی اختناق و صدور بحران متوسل شود. انتصاب رئیسی و متمرکز کردن قدرت، فرصت لازم برای خامنهای برای پروژه اتمی و برنامه موشکی فراهم میکند.
در همین حال، بهلحاظ سیاسی گماشتن رئیسی هرگونه سراب مدراسیون در درون رژیم را از بین میبرد. و بیانگر این است که سیاست مماشات و دلجویی غرب در قبال رژیم آخوندی هیچ فایدهای ندارد. تجربه ۴دهه گذشته تأیید میکند رژیم حاکم بر ایران تغییر رفتار نمیدهد و باید بهدست مردم ایران سرنگون شود. قیامهای جاری و اعتراضاتی که از خوزستان در اواخر تیرماه آغاز شد به نیمی از استانهای ایران از جمله پایتخت گسترش یافته است. ابعاد بیسابقه تحریم انتخابات رژیم و بهدنبال آن مجموعهیی از قیامهای گسترده روشن میکند که مردم ایران آماده پرداخت بها برای تغییر این رژیم هستند.
رژیم هیچگاه اینچنین ضعیف، ضربهپذیر و ناتوان از مقابله با مردم نبوده است. استراتژی خامنهای برای بقا گره زدن خود و رژیمش به سرنوشت برنامه اتمی است.
آخوندها فقط زبان قدرت را میفهمند. برای جلوگیری از دسترسی آنها به بمب اتم، ۶قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل باید به اجرا گذاشته شوند و غنیسازی رژیم باید بهطور کامل متوقف شود، سایتهای اتمی باید بسته شوند. بازرسان باید اجازه دسترسی در هر زمان و هر مکان را داشته باشند و برنامه موشکی رژیم باید متوقف شود».
کتاب «ایران فراخوان برای عدالت» در صفحه پایانی، فراتر از موضوع اتمی تأکید میکند که در رویکرد اصولی با رژیم ایران باید: سیاست مصونیت برای قاتلان جمعی حاکم بر ایران از جمله رئیسی باید پایان یابد.
سران رژیم که بهمدت ۴دهه مشغول ارتکاب جنایت علیه بشریت بودهاند بهویژه آنها که مسئول قتلعام سال۶۷ هستند باید در برابر عدالت قرار گیرند. علی خامنهای، رئیسی و اژهیی در صدر این لیست هستند.
هر توافقی که رژیم آخوندی را وادار به بیرون کشیدن نیروهای سپاه پاسداران از عراق، سوریه، یمن، افغانستان و لبنان نکند بیاثر و بینتیجه است.
هر توافقی که برنامه موشکی رژیم را متوقف نسازد منجر به افزایش تهدیدهای منطقهیی خواهد شد.
شبکه جاسوسان و مزدوران رژیم که بهطور غیرقانونی به منافع رژیم خدمت میکنند باید شناسایی، محاکمه و اخراج شوند.
و بالاخره جامعه جهانی باید در سمت درست تاریخ و در کنار مردم ایران بایستد و مبارزه آنها را برای سرنگونی رژیم، کسب آزادیها، برقراری یک جمهوری دمکراتیک و مبتنی بر جدایی دین از دولت بهرسمیت بشناسد.