از آنان کسی نمانده بود، ولی آنها ماندند و ماندگار شدند.
کتاب رمز ماندگاری، نوشتهٔ حسن ظریف ناظریان، روایتی تکاندهنده از قتلعام زندانیان سیاسی در زندان اوین در مرداد۶۷ است. خمینی تصمیم به نابودی نسل مجاهدین گرفته بود. او به هیأتهای مرگ خود در سراسر کشور فرمان داد تا هر چه سریعتر با برپایی راهروهای مرگ و چوبههای دار، زندانیان سیاسی سرموضع را نابود کنند. نابودی نسلی از مجاهدان و مبارزان که پایدار و مقاوم در برابر خواستههای ارتجاع قرون وسطایی ایستاده و به فاشیسم دینی نه گفتند.
حسن ظریف مدت ۱۲سال را در زندانهای جمشیدیه، قزلحصار و سرانجام، زندان اوین بهسر برده است. او با خاطرات روزمره خود، زندانهای دهه۶۰ خمینی را در ۲۴فصل تصویر کرده است. وی در سرفصل قتلعام۶۷ در زندان اوین بوده و مشاهدات خودش را در مورد این جنایت هولناک به رشته تحریر در آورده است.
نویسنده بعد از پروسه قتلعام وقتی از سلولهای انفرادی به بندهای عمومی سابق خود برمیگردد، با بندهای خالی و خاموش مواجه میشود و یارانی که دیگر نیستند.
حسن ظریف میگوید من از زندانهای دیگر اطلاعی ندارم، اما آنچه در اوین اتفاق افتاد؛ چگونه بگویم! بهنظر من یک حمام خون غیرقابل تصور بود. او در صفحه۳۹۹ کتابش مینویسد:
«... همهجای اتاق۲ و سطح دیوارها را گشتم. چیزی گیرم نیامد. رفتم به اتاق۳ انگار نگاهم مثل عقاب شده بود؛ به همهجا و همهچیز دقیق شدم. اینجا هم روی در اتاق، نوشتهیی با خودکار آبی دیدم:
«از هفته گذشته تا بهحال ۵۵نفر را در دو گروه از بند بردهاند و برنگشتهاند. ما هم۳۰نفر هستیم که امروز ۶۷.۵.۱۵ داریم از بند خارج میشویم. احتمالاً برای اعدام میرویم. درود بر رجوی ــ مرگ بر خمینی».
حسن ظریف در توصیف حجم جنایت صورت گرفته در اوین با اشاره آمار بندها میگوید از ۱۴بند اوین که بهطور متوسط هر کدام۱۵۰زندانی داشت (۳۵۰۰ الی ۴۰۰۰ زندانی) کمتر از ۱۰۰نفر زنده ماندند.
نقطه برجستهٔ دیگری که این کتاب به آن پرداخته، زمینهسازیهای قتلعام توسط مسئولان زندان در سال۶۶ است. زیرا این واقعه تصمیمی نبوده که خمینی در مردادماه سال۶۷ گرفته باشد. بلکه تصمیمی بوده که از سالها پیش قصد انجام آنرا داشتند. خمینی پس از سرکشیدن جامزهر آتشبس در روز ۲۷تیر ۶۷، همزمان «حکم قتلعام زندانیان سیاسی» را نیز نوشته و ابلاغ کرده است.
از دیگر ویژگیهای کتاب رمز ماندگاری ارائهٔ تصویری روشن از وقایع زندان قزلحصار و اوین در دهه۶۰ است؛ آنقدر که اگر کسی در این سالها زندان نبوده، میتواند خود را لحظه به لحظه در بندها و اتاقهای بازجویی و حال و احوال روزمره زندانیان احساس کند. بازجویی و شکنجه در شعبهها، دوران دربسته، شکنجههایی مانند تابوت و قفس و واحدهای مسکونی. از طرف مقابل هم پایداری زندانیان خصوصاً زندانیان مجاهد برای برپایی مناسبات و تشکیلات درون زندان و مقاومتهای دستهجمعی که خودش را در اعتصاب غذاهای مداوم به ظهور رسانده است.
در فصل ۲۳کتاب از تلاش قهرمانانه و پر ریسک و خطر برای تهیه لیستی از قتلعام شدگان زندان اوین و گوهردشت مطلع میشویم با این هدف که اگر امکانش فراهم شد، آنرا بهدست گالیندوپل نماینده ویژه حقوقبشر برای ایران برسانند.
فصل پایانی کتاب به موضوع پیوستن دوباره نویسنده به سازمان مجاهدین در «قرارگاه اشرف» اختصاص دارد. عبور از دهها مانع عینی و ذهنی که هر کدام میتوانست به دستگیری دوباره و اعدام منتهی شود.
«رمز ماندگاری» از نسلی از فرزندان این میهن سخن میگوید، نسلی که با فدیه و فدا از جان خود گذشتند و آرمان آزادیخواهیشان را ماندگار کردند. نسلی که سرفرازانه در مقابل ایلغار خمینی ایستاده و با بوسه بر طنابهای دار، تونل مرگ خمینی را به تونل حیات و افتخار ملی تبدیل کردند.